نه تلخ است صبري كه بر ياد اوست
كه تلخي شكر باشد از دست دوست
زمن صبر بي او توقع مدار
كه با او هم امكان ندارد قرار
نه نيروي صبرم نه جاي ستيز
نه امكان بودن نه پاي گريز
مكن با من ناشكيبا عتيب
كه در عشق صورت نبندد شكيب
چو يعقوبم ار ديده گردد سپيد
نبرم ز ديدار يوسف اميد
كه تلخي شكر باشد از دست دوست
زمن صبر بي او توقع مدار
كه با او هم امكان ندارد قرار
نه نيروي صبرم نه جاي ستيز
نه امكان بودن نه پاي گريز
مكن با من ناشكيبا عتيب
كه در عشق صورت نبندد شكيب
چو يعقوبم ار ديده گردد سپيد
نبرم ز ديدار يوسف اميد